، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

آرمان

اندر احوالات آذرماه جوجه

جملاتت سه تا چهار كلمه اي شده اند. هر روز با به كاربردن يك سري از عبارت ها و كلمات اسباب تعجب و شاديمان را فراهم مي كني. بيشتر اوقات به بازي با ماشين هاي ريز و درشت و باتري هايش مشغول هستي. با وعده جايزه كه صد البته آن هم يك ماشين جديد است حاضر به خوردن آنتي بيوتيك مي شوي. از غذا و مسواك فرار مي كني. البته عاشق لباشك(لواشك) و سيب خشك هاي دست دوز مامان بزرگ هستي و ردشان نمي كني. انار، موز و داگليت(شكلات) از محبوبيت قابل توجهي برخوردارند. هر صدايي و هر زنگ دري متعلق به عمو سعيد است. صحبت تلفني را دوست نداري . تنهايي بازي كردن را نمي پسندي هرچند كه هنوز مفهوم بازي جمعي را هم به درستي نمي داني ولي دوست داري كسي در كنارت ...
10 آذر 1393

قد كشيدن پسركمان هم داستان دارد

دقيق دقيقش را نمي دانم. يكي از همين روزهاي هفته قبل بود. صبح زود كه داشتيم مهياي رفتن به مهد كودك مي شديم و رخت و لباس تميز و اتو كشيده بر تن پسرك مي كرديم كه متوجه شدم شلوارك به پاي دردانه مان كوتاه است. به گمان اينكه، اين كوتاهي تقصير مادربزرگ مهربان است و موقع اندازه كردن قد شلوار اتفاق گفته، غرغري كرديم و مادربزرگ را به خاطر سهل انگاريش در دلمان و يواشكي مقصر دانستيم. بعلي، اين گذشت و فردايش مجددا مهياي رفتن به نمايشگاه مي شديم كه ديديم اي دل غافل اين يكي بلوز و شلوار كه خريد هفته گذشته ست و هنوز تايش هم باز نشده به تن پسرك كوچك آمده و انگار كه البسه پسر همسايه را پوشانيده ايم. خلاصه كاشف به عمل آمد كه مادربزرگ بيچاره تقصيركار نبود...
2 آذر 1393

آرمان مرتب و منظم مامان

بعلههههههههه پسرك نازنين مادر اين روزها بسيار كمك حال مادرست آن هم در مرتب كردن وسايل خانه. البته لازم به ذكر است كه از نظر آقاي دردانه نظم و ترتيب فعلي حاكم خيلي هم مناسب نيست و بهترست كه تغيير پيدا كند.مثلا جاي لوازم آرايشي و بهداشتي به جاي كشوهاي دراور، لابه لاي لحاف تشك ها و در كمد لباس ها مناسب تر هست. يا كنترل تلويزيون و سي دي پلير در سبد پياز و سيب زميني مناسب تر است. قطعا همينطور است پسركم دست شما درد نكند. فقط لطفا بفرماييد چه وسيله اي كجاست تا مامان ساعت ها و روزها به دنبالشان نباشد. ...
8 ارديبهشت 1393

شازده كوچولو در روهاي بهار 92

مرد كوچك ما اين روزها به مرحله ديگري از رشد روحي و رواني خودش رسيده. موضوعي به عنوان "مال من" را چند روزي ست به خوبي درك مي كند. به گونه اي كه از آنچه كه دارد در قبال ساير بچه ها محافظت مي كند و به محض اينكه دارايي هايش را در خطر مي بيند عكس العمل هاي مختلفي از كشمكش براي گرفتن آن وسيله تاااا گريه هاي سوزناك نشان مي دهد.    سه چرخه هديه پدربزرگ و مادربزرگ اين روزها در دايره نواميس پسركم قرار گرفته است. مرد كوچك خانه ما اگرچه در جمع خانوادگي يمان كوچك ترين عضو ست اما در جمعي ديگر ارشد كلاس محسوب مي شود و به گفته مربي اش معلم ساير شيرخواران كلاس براي آموزش شيطنت هايي ست كه ساير بچه ها نمي دانند. ...
26 فروردين 1393

خوراكي هاي زامبي كوچولوي خونه ما

صبحانه : يك پرس حليم ماماندوز+ چند لقمه نون سنگك با پنير ميان وعده : يه عدد كلمپه + يك عدد سيب قرمز ناهار: چيكن استروگانف مامان دوز   نووش جونت پسركم نوووش جونت   *** زامبي كوچولو اسمي ست كه پدري بر پسري گذاشته و چرايي اش بر مي گردد به نوع راه رفتن پسري براي حفظ تعادلش. سر رو به بالا و دست هاي رو به جلو، صاف و كشيده، قدم ها تند و تند. با شنيدن صداي مادر بلافاصله در هر جا و مكاني كه باشد راهش را كج مي كند و برا نوش جان كردن مادر خودش را مي رساند      
14 بهمن 1392

يكسالگي يعني چه

يكسالگي يعني اولين قدم هاي بي تكيه گاه يكسالگي يعني رفتن بالاي مبل ها و خاموش و روشن كردن چراغ ها يكسالگي يعني خاموش و روشن كردن گاز و ماشين لباسشويي يكسالگي يعني بيرون ريختن وسايل داخل كابينت و كمدها در چشم بر هم زدني يكسالگي يعني تست مزه هر چيزي كه روي زمين و زير ميزهاست يكسالگي يعني علاقه زياد به سطل آشغال آشپزخانه و خوراكي هاي دور ريخته داخل آن يكسالگي يعني حركات موزون بعد از شنيدن آهنگ يكسالگي يعني عاشق سي دي بي بي انيشتين بودن يكسالگي يعني آويزان شدن از ميز تلويزيون و تماشاي از فاصله 5 سانتي متري يكسالگي يعني نه نه گفتن به غذا يكسالگي يعني همه جا به دنبال مادر يكسالگي يعني تونل زدن پشت مبل ها و ميزها يكسالگي يعن...
24 دی 1392

تولد يكسالگيت مبارك

امروز روزي ست متفاوت از همه روزها امروز سالروز تجربه حسي ست شيرين تر و لذت بخش تر از همه حس هاي قشنگ و خواستني امروز سالروز به دنيا آمدن موجودي ست كه از وجود من است خواستني تر و عزيزتر از هر آنچه در اين دنياست امروز سالروز روزي ست كه به لطف پروردگار بي همتا وجودش از وجودم جدا گرديد و قلب و روح و جانم را نيز تا ابد با خود برد مي بويمش و مي بوسمش و به جان مي فشرمش  خدايا سپاسگذارم به خاطر زيباترين و قشنگ ترين هديه اي كه بر ما ارزاني داشتي   تولدت مبارك عزيزم ممنونم از اينكه به دنياي ما آمدي و روزهاي زندگيمان را پر از حضور زيبايت كردي ...
21 دی 1392

شيطنت هاي پسري در آستانه يك سالگي

فقط حدود يك ماه تا پايان يكسالگي دردانه مادر باقي مانده ست. باورش برايم سخت ست زمان چه زود گذشت سخت اما خيلي شيرين. پسركم اين روزها شاد ست و پرانر‍‍ژي. پر از نشاط و زندگي به قول خاله اليماي عزيز "الانه كه از چشماشون يه شيطون كوچولو بياد بيرون". به دنبال مادر در آشپزخانه ست و مرتبا دكمه ها و درب ماشين لباسشويي، آينه اجاق، لوازم داخل كابينت ها و درب فاضلاب كف آشپزخانه رو مورد التفات قرار مي دهد. به شدت علاقمند به خوراكي هاي داخل سطل زباله ست و هر از گاهي كه مادر حواسش نيست پاتكي به خوراكي هاي دور ريخته شده مي زند. اي بلا ....... نكن مادري ..... تميز نيست وظيفه سنگيني بر عهده دارد و مرتبا مشغول جا به جا كردن صن...
19 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرمان می باشد