اندر احوالات آذرماه جوجه
جملاتت سه تا چهار كلمه اي شده اند.
هر روز با به كاربردن يك سري از عبارت ها و كلمات اسباب تعجب و شاديمان را فراهم مي كني.
بيشتر اوقات به بازي با ماشين هاي ريز و درشت و باتري هايش مشغول هستي.
با وعده جايزه كه صد البته آن هم يك ماشين جديد است حاضر به خوردن آنتي بيوتيك مي شوي.
از غذا و مسواك فرار مي كني. البته عاشق لباشك(لواشك) و سيب خشك هاي دست دوز مامان بزرگ هستي و ردشان نمي كني.
انار، موز و داگليت(شكلات) از محبوبيت قابل توجهي برخوردارند.
هر صدايي و هر زنگ دري متعلق به عمو سعيد است.
صحبت تلفني را دوست نداري .
تنهايي بازي كردن را نمي پسندي هرچند كه هنوز مفهوم بازي جمعي را هم به درستي نمي داني ولي دوست داري كسي در كنارت بنشيند و در صورتي كه لازم بداني در بازينت مشاركتش مي دهي.
بابا كه موبايل به دست مي گيرد سريعاً "بذار اينجا" اشاره به روي ميز مي كني.
"آرمان نگا كنم؟" يكي از سوالات همه لحظه توست. فيلم هاي ضبط شده خودت را بسيار بسيار دوست مي داري.
در دستشويي، حمام مي كني. چون شلنگ و آفتابه براي بازي دارد.